پست نگهبانیش افتاده بود نیمه شب.
سر پست نشسته بود رو به قبله و اطرافش رو می پایید.
داشت با خودش زمزمه می کرد.
نفر بعدی که رفت پست رو تحویل بگیره دید مهدی با صورت افتاده رو زمین.
خیال کرد رفته سجده، هر چی صداش زد صدایی نشنید.
اومد بلندش کنه دید تیر خورده توی پیشونیش و شهید شده.
فکر شهادتش اذیتمون می کرد،
هم تنها شهید شده بود هم ما نفهمیده بودیم.
خیلی خودمون رو می خوردیم.
تا اینکه یه شب اومد به خواب یکی از بچه ها و گفته بود:
نگران نباشید،
همین که تیر خورد به پیشونیم،به زمین نرسیده افتادم توی آغوش آقا امام حسین(ع)
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: داستان هایی در پیرامون نماز
تأثیر نماز بر عفونت های گوارشی
اثر تجدید وضو
مسواك و وضو
امام رضا و نماز در وسط مناظره
قبولی و ارتباط اعمال با پذیرش ولایت
توصیه آیت الله ضیاء آبادی برای نماز خوان شدن فرزندان
مواردی که تاخیر نماز بهتر است
آیا صحیح نماز می خوانیم؟
خواندن نماز قضا در سفر
طب قرانی
نماز باران
من قبلا اگه دقيقه اي نمازم دير ميشد عصباني ميشدم ولي مدتيه كه تعصبم به نماز كم شده چند ماهه كه نماز
چراقرآن فرموده يقيمون الصلاة ونگفته يقرئون الصلاة؟
بنده درنماز براي تمام شدن خيلي عجله ميكنم چكاركنم نمازرابا حوصله اقامه كنم. اجركم عندالله؟
دعای بعد از نماز
چه کنیم در نماز حضور قلب داشته باشیم؟
نماز وسیله محو گناهان